معنی مثبت به انگلیسی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

مثبت

مثبت. [م ُ ب َ] (ع ص) ثابت کرده شده. || نوشته شده. (غیاث) (آنندراج). نوشته. ثبت شده: در کتب سیرملوک عجم مثبت است که خویشاوندی از آن بهرام گور بدان زمین آمد که سردار ملک عجم بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض 655). هارون الرشید... دو پسر او را فضل و جعفر برکشید و به درجه های بزرگ رسانید چنانکه معروف است و در کتب مثبت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 416). که اگر از صد سال باز حجتی نبشته باشند نسخت آن در روزنامه های مجلس حکم مثبت است. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 118). و ذکر بأس و سیاست او در صدور تواریخ مثبت. (کلیله و دمنه). و او را در موافقت سلاطین سلجوقی مقامات محموده ٔ بسیار است و در تواریخ ذکر آن مثبت. (جهانگشای جوینی). و شرح آن در ذکر منکوقاآن مثبت خواهد شد. (جهانگشای جوینی).
- مثبت گردانیدن، ثبت کردن. نوشتن: و ذکر او در دواوین و دفاتر مثبت گرداند. (چهارمقاله ص 44).
|| خلاف منفی. (اقرب الموارد). آنچه منفی نباشد. مقابل منفی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه به طریق اثبات باشد:
نفی آن یک چیز و اثباتش رواست
چون جهت شد مختلف، نسبت دوتاست
مارمیت اذرمیت از نسبت است
نفی و اثبات است و هر دو مثبت است.
مولوی (مثنوی چ نیکلسون ج 3 ص 208).
- جمله ٔ مثبت، جمله ای که فعل در آن به طریق اثبات بکار رفته باشد: رستم سهراب را کشت. خدا داناست.
- فعل مثبت، ضد فعل منفی. (ناظم الاطباء). فعلی که بر وقوع کاری به وجه اثبات دلالت کند:رفت. می رود.
|| محاسبان گویند آنچه در جبر و مقابله ذکر می شود اگر نفی را بدان راهی نباشد آن را مثبت و تام و زائد و مال گویند و اگر نفی بدان راه یابد منفی و ناقص و دین گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). || پالان بسته شده به ثبات. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پالان بسته شده باثبات یعنی دوالی که بدان پالان را می بندند. (ناظم الاطباء). || بیماری که حرکت کردن نتواند. (منتهی الارب) (آنندراج). بیماری که حرکت کردن نتواند و ملازم بستر باشد. (ناظم الاطباء).

مثبت. [م ُ ث َ ب ب َ] (ع ص) برقرار داشته شده. (غیاث) (آنندراج). برجای داشته شده و ثابت گردانیده. (ناظم الاطباء). || ثبت شده و نوشته شده. (ناظم الاطباء).

مثبت. [م ُ ث َب ْ ب ِ] (ع ص) ثابت گرداننده و بر جای دارنده. (آنندراج). ثابت کننده و مقرر کننده. (ناظم الاطباء). || آن که از روی مکتوب می نویسد و آن را نقل می کند. (ناظم الاطباء).

مثبت. [م ُ ب ِ] (ع ص) کسی که مقرر می کند و بر پا میدارد و ثابت می کند. (ناظم الاطباء). اثبات کننده. ثابت کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آن که از ثقل برخاستن نتواند و پیوسته ملازم فراش باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که بطور قطع می داند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).

فرهنگ معین

مثبت

ثبت شده، استوار شده، برقرار، ثابت شده، مدلل، دارای جنبه موافقت و پذیرش، خوشایند و خوب، ویژگی کمیتی بزرگ تر از صفر (ریاضی). [خوانش: (مُ بَ) [ع.] (ص.)]

ثابت کننده، مدلل سازنده، استوار کننده، ثبت - کننده، جمع مثبتین. [خوانش: (مُ بِ) [ع.] (اِفا.)]

محکم کرده، استوار کرده، برجای داشته. [خوانش: (مُ ثَ بَّ) [ع.] (اِمف.)]

محکم کننده، استوار کننده، برجا دارنده. [خوانش: (مُ ثَ بِّ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

مثبت

[مقابلِ منفی] نشان‌دهندۀ وجود چیزی،
نشان‌دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی،
خوب، سودمند، خوشایند،
ویژگی عددی که از صفر بزرگ‌تر باشد،
(اسم) (ریاضی) عددی که دارای نشانۀ«+» باشد،
[قدیمی] ثبت‌شده، نوشته‌شده،

ثابت‌کننده، برقراردارنده،

فرهنگ فارسی هوشیار

مثبت

ثابت کرده شده، ثبت شده، مخالف منفی

فرهنگ فارسی آزاد

مثبت

مُثَبِّت، ثابت کننده، مُؤکِّد و محقق سازنده، استوار و محکم سازنده،

فارسی به ایتالیایی

مثبت

positivo

obiettivo

معادل ابجد

مثبت به انگلیسی

1130

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری